معنی هانری لافونتن

حل جدول

هانری لافونتن

برنده نوبل صلح در سال 1913 میلادی


هانری لافونتن (بلژیک)

برنده نوبل صلح در سال 1913 میلادی


لافونتن

شاعر و افسانه نویس فرانسوی

لغت نامه دهخدا

لافونتن

لافونتن. [ف ُ ت ِ] (اِخ) ژان دو. شاعر بزرگ فرانسوی. مولد «شاتوتیری » به سال 1621 و وفات در پاریس به سال 1695 م. وی سبکی مطبوع و لطیف دارد و داستانهای او کتابی مورد استفاده ٔ همگان در ازمنه و امکنه ٔ مختلف شناخته شده است.


هانری

هانری. (اِخ) ویکتور. زبانشناس و لغت شناس معروف فرانسه، در 1850م. در آلزاس به دنیا آمد. وی به استادی زبان سانسکریت و گرامر تطبیقی در دانشگاه پاریس نائل گشت. هانری نویسنده و مؤلفی پرکار بود و آثار فراوانی درباره ٔ زبانهای مختلف شرقی و غربی از خود به یادگار گذاشت که از آنجمله: اصول مطالعات سانسکریت ودا (1890م.)، مواد سانسکریت کلاسیک (1902 م.)، گرامر پالی (1904م.)، ادبیات هندی شامل سانسکریت، پالی، پراکریت (1904م.)، جادو درهند قدیم، مذهب پارسیان (1905م.) و خلاصه ٔ گرامر تطبیقی انگلیسی، آلمانی، یونانی و لاتین. وفات وی به سال 1907م. روی داد. (از دایره المعارف بریتانیکا).

هانری. (اِخ) روبرت. نقاش معروف امریکایی و یکی از متنفذترین استادان هنر در تاریخ هنر امریکاست. به سال 1865م. تولد یافت. وی در پنسیلوانیا در آکادمی هنرهای زیبا به تحصیل پرداخت و سپس به فیلادلفیا و از آنجا برای تکمیل هنر خود به پاریس رفت. در سال 1891م. در یکی از مدارس دخترانه ٔ فیلادلفیا به تعلیم پرداخت و بتدریج عقاید هنری و سبک وی عده ای از نقاشان جوان، از جمله سلون و شین و لوکس و گلاکنس و غیره را مجذوب ساخت و آنها را به فیلادلفیا کشانید. هانری پس از مدتی به نیویورک رفت و تا پایان عمر در آنجا بود و در سال 1929م. بدرود زندگی گفت. از وی کتابی به نام «روح هنر» باقی مانده است. (دایرهالمعارف بریتانیکا).

هانری. (اِخ) ژزف. فیزیکدان مشهور و یکی از بزرگترین شخصیت های علمی امریکا که در پیشرفت و ترقی و علوم در ایالات متحده ٔ امریکا سهم بسزایی دارد. در سال 1797م. در آلبانی به دنیا آمد. اجدادش اسکاتلندی بودند. تحصیلات خود را در رشته های فیزیک، شیمی، ریاضی و طبیعی در آلبانی به پایان رسانید و سپس در 1826م. به تدریس فلسفه ٔ طبیعی در آکادمی آلبانی پرداخت. تحقیقات واکتشافات وی در الکتریک، باتری و ماشینها دنیای تازه ای را در علوم کشف کرد. در سال 1832م. به استادی کرسی فلسفه ٔ طبیعی در دانشگاه پرینستن رسید و در سال 1852م. به سمت عضو هیأت رئیسه ٔ انجمن علمی «لایت هوس » انتخاب شد و تا پایان عمر در این سمت باقی بود. سرانجام به سال 1878م. در واشینگتن وفات یافت. (از دایره المعارف بریتانیکا).


هانری هفتم

هانری هفتم. [ی ِ هََ ت ُ] (اِخ) (1457-1509 م.) پادشاه انگلستان، پسر ادموند تودور. برادراندر هانری ششم و مادرش مارگارت بیوفورت بود. در 1485م. به سلطنت رسید. (از دایره المعارف بریتانیکا).


هانری پنجم

هانری پنجم. [ی ِ پ َ ج ُ] (اِخ) (1387-1422 م.) پادشاه انگلستان، پسر هانری چهارم که در سال 1413 م. پس از مرگ پدر به جای وی نشست. و در سال 1422 بدرود زندگی گفت و پس از او پسرش هانری ششم به سلطنت رسید. (از دایره المعارف بریتانیکا).


هانری چهارم

هانری چهارم. [ی ِ چ َ رُ] (اِخ) (1367-1413 م.) پادشاه انگلستان، پسر ژان ِ گونت و مادرش بلانش دختر هانری دوک ِ لانکاستر بود. در سال 1367م. به دنیا آمد و در 1399م. با تصویب پارلمان انگلستان به سلطنت رسید و سرانجام در 1413م. بدرود حیات گفت و پس از او پسرش هانری پنجم به جای وی نشست. (از دایره المعارف بریتانیکا).

هانری چهارم. [ی ِ چ َ رُ] (اِخ) (1050-1106 م.) پادشاه آلمان، پسر هانری سوم، که در سال 1056 پس از مرگ پدر، در سن 6سالگی به امپراتوری آلمان انتخاب شد. نزاع وی با گرگوار هفتم پاپ مقدس، بر سر ریاست کلیسا در تاریخ معروف است. این مجادله و کشمکش به اسم نزاع انوستیتور نامیده شده و جریان آن بدین قرار است: همینکه گرگوار هفتم به مسند پاپی نشست (1073م.) سوء اداره روحانی آلمان را بهانه کرده از هانری چهارم درخواست کرد که ازمداخله در امور روحانی خودداری کند. مقصود پاپ از این اقدام چهار چیز بود: 1- مقام پاپ را از تحت حمایت آلمان خارج کند. 2- تشکیلات و سنن کلیسا را به نظر خود تغییر دهد. 3- برای کلیسا استقلال تام تحصیل کند وآن را بطور کلی از مداخله غیرروحانی مصون سازد. 4- به نام مذهب و روحانیت قدرت مطلقه و حکومت سیاسی در تمام ممالک عیسوی اروپائی برقرار سازد. اما هانری که منتظر فرصت بود، محفل روحانی مرکب از وجوه روحانیان آلمان در شهر ورمز تشکیل داد (1076) و گرگوار را از مقام پاپی خلع کرد. گرگوار هم بیکار ننشست و در عوض، حکم تکفیر و خلع هانری چهارم را صادر کرد. باید دانست که هانری چهارم از خانواده ٔ پادشاهان فرانکنی بود و رقابت آنها با خانواده ٔ پادشاهان ساکس و زواب در تاریخ معروف است. در چنین وضعی، میدان به دست دشمنان هانری افتاد. دوک ساکس و زواب که از ممالک قدیم و نیرومند آلمان بودند به حمایت پاپ برخاستند. هانری چهارم چاره ای جز تسلیم ندید و به قصد توبه و عذرخواهی از تقصیرات خود به ایتالیا رفت. معروف است که پاپ در این وقت در قصر کانوسا متعلق به کنتس ماتیلدا توقف داشت و زمستان سخت و برف بسیار روی زمین بود. هانری چهارم سه شبانه روز پای برهنه روی برف مقابل قصر مزبور ایستاد تا نزد پاپ پذیرفته شد و توبه ٔ او موردقبول واقع گشت. اما هانری این ذلت و خواری و اهانت را تحمل نتوانست کرد و پس از مراجعت به آلمان تدارک جنگ دید و جنگ سختی میان او و دوک ساکس و زواب در محل فلکس هاین اتفاق افتاد که به پیروزی هانری چهارم و شکست ساکس و زواب و قتل دوک زواب انجامید. پس از آن هانری چهارم در رأس لشکرفاتح به ایتالیا رفت و رم را فتح کرد و مطران راونا را تحت عنوان کلمان سوم به جای گرگوار هفتم به مسند پاپی نشاند. گرگوار هفتم به نورمانها که در جنوب ایتالیا بودند پناه برد و در آنجا و در میان آنها درگذشت. (1085م.) کمی پس از این تاریخ، در آلمان و ایتالیا دو دسته ٔ قوی یکی به نام گلفی (گلفها) که پشتیبان پاپ و دیگری به نام گیبلینی که پشتیبان قیصر بودند تشکیل شد و بعدها محاربات خونینی میان این دو دسته در ایتالیا اتفاق افتاد. اگرچه گرگوار هفتم مرد، اما سیاست او برجای بماند. سرانجام به تحریک پاپ پاسکال دوم، کنراد و هانری (هانری پنجم) پسران هانری چهارم به حمایت اشراف ناراضی بر پدر شوریدند و هانری پسر دوم قیصر (هانری چهارم) بر پدر غالب آمده او را به حبس انداخت و به استعفا از مقام سلطنت مجبورش کرد. هانری چهارم از زندان فرار کرد و در بلژیک درگذشت (1106م.). (از تاریخ عمومی قرون وسطی تألیف عبدالحسین شیبانی ج 2 صص 122-125).


هانری دوم

هانری دوم. [ی ِ دُوْ وُ] (اِخ) (1519- 1559م.) پادشاه فرانسه، دومین پسر فرانسیس اول.در سال 1547 به پادشاهی رسید و در 1559م. درگذشت.

سخن بزرگان

لافونتن

مردن چیزی نیست، ولی [به این] فکر کنید که باید در مقابل خداوند ظاهر شوید.

نخستین کسی که می تواند زن را فریب دهد، خود اوست.

قلب زن پرتگاهی است که ژرفایش را نمی توان تخمین زد.

در آغاز هر کار مهم یک زن وجود دارد.

هنگامی که فیلسوفی بر این باور است که مدام حواس انسانی او را می فریبد، فیلسوف دیگری سوگند یاد می کند که هرگز حواس ما را نفریفته است.

تاکنون انسان بزرگترین تجربه ها و دانشهای خود را از حیوانات ناچیزتر از خود یاد گرفته است.

هرگز فقرا و بیچارگان را کوچک نشمارید و سرنوشت و داستان زندگی آنها را با دیده تحقیر ننگرید. زیرا زمانی می توانید بر خوشبختی همیشگی خود امیدوار باشید که دست مستمندان و بینوایان را بگیرید.

هیچ چیز نمی تواند بر عشق حکومت کند، بلکه این عشق است که بر همه چیز حاکم است.


ژان لافونتن

انسان به گونه ای آفریده شده که اگر آتش جانش شعله ور شود، همه غیر ممکن ها را از سر راه برمی دارد.

واژه پیشنهادی

اثر دو لافونتن

افسانه های لافونتن

معادل ابجد

هانری لافونتن

883

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری